به وقت اردیبهشت

من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو...

به وقت اردیبهشت

من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو...

به وقت اردیبهشت

*هو الانیـــــــس*

پروردگارت نه رهایت کرده و نه تو را فراموش کرده...

(سوره ی ضحی آیه ی 3)

الحمدلله


من بودم و چشمان تو ... نه آتشی و نه گلی









مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۶ مهر ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه نظری
    عاالی
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

بهار زندگی (3)

نگار دیگری شده ام


دوست دارم بیشتر زندگی کنم! ثانیه به ثانیه دوستت بدارم و نفس به نفس صدایت کنم! چگونه می توانم هرروز صبح پیچک های سبز دلبرانه را ببینم و یادت نکنم

چقدر دلم زندگی می خواهد ... به اندازه ی سبزی تمام پیچک ها ...


کلاس  تمام شد و هنوز تنها یک سطر می بینم ... مهناز صدایم می کند.... دم ظهر شده چقد دلم ضعف می رود حیاط دانشگاه آبیاری شده و چقد خنکای نسیم می چسبد صدای اذان نمی آید ... ساعتم را نگاه می کنم زودتر دوست دارم برسم به ظهر .... دلم حرف می خواهد

چه زیبا همه حرفای بنده ات را در سوره حمد گذاشتی


دلم آیه آیه حمد می خواهد


ایاک نعبد و ایاک نستعین


الرحمن الرحیم


چقد دوستت دارم!


به مسجد می روم دم اذان است و آرام بقیه جمع میشوند و من باز هم نگاه می کنم تا اشتباه نخوانم


تمام حرف هایم ساده است تو ساده اش کردی .... امام جماعت الله اکبر می گوید و من می خوانمت این بار با تمام قلبم : بسم الله الرحمن الرحیم


چقدر دلنشین است صدایت می کنم ... مثل فقیری در چاه  گمگشته ای در بیایان ... قنوت می گویم : دست هایم به سمتت است چه بگویم


آرام ازت می خواهم حسنه و چقدر خوب است از تو می خواهم ... خواستنی دلنشین


می افتم در برابرت ... و خاک همنشینم است سبحان ربی العلی و بحمده


چقدر دیر دیدم زیباترین نوع صدا کردنت را


...


تمام می شود نمازو نسبیح فیروزه ای را می گیرم اول سلام می دهم به پیامبرت


مهربانی اش را دوست دارم شبیه پدر است برای امت ... برای من !

و بعد  اجازه می خواهم تو را بخوانم سه شنبه است ... سه شنبه ها دوبرابر دوستت دارم : یا ارحم الراحمین


و دلم دیوانه وار تکرار می خواهد گفته ای 100 بار اما به گمانم 200 بار گفتم ... باز هم بگویم


یا ارحم الراحمین و چقدر دلم تکرار می خواهد ....


ادامه دارد ...

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰

بهار زندگی (2)

نگاه می کنم به صفحه های سفید دفترم

به جز عشق نامی برای تو نیست

شاید عاشق شده ام

عاشق  چی؟ عاشق کی؟

کسی را ندیده ام

هیچ وقت نگاهم جایی درگیر نشده

حرفی نزدم

پس چطور عاشق شدم؟


شاید روزی باران باریده و من تنها زیر باران ماندم

و خیس شده ام و حس کردم طعم محبتت را

شاید روزی نرگس های کوچک را بی هوا بوییده ام

و آن روز حس کردم طعم زیباییت را

شاید روزی از پنجره باریکه ی نوری بر صورتم تابیده

و در خواب لبخند زدم

و حس کردم نورت را

شاید ... شاید

شاید لحطه ای ترسیده ام

و حس کردم امنیتت را

نمی دانم

حرف های استاد برایم گیج است

تنها جمله ی اول

تنها کلمه ی "عشق" و کلمه "تو" را می بینم

تنها می خواهم با تو باشم

خلوتی به بلندای روزهای از دست رفته ی گذشته می خواهم

جای دنجی برای صدا کردنت

بلند و عمیق

از عمق قلبم

"نگار" دیگری شده ام

می دانم ...

روز های دیگری را می خواهم

شاید همین فردا

روزهایی که از دم آفتاب تو را ببینم

روزهایی که تا سحر بیدار باشم

روزهای دیگری را می خواهم

روزهایی که بی دغدغه کنارت باشم

کنارم باشی

دلم می ریزد

نگار دیگری شده ام

شبیه که ؟

ادامه دارد...
  • ن.ب
  • ۰
  • ۰

بهار زندگی

از پنجره ی کوچک اتاقم به بیرون نگاه کردم
 عطر شمعدونی ها باز هم یادم می آورد زندگی را
چقدر نزدیک است به تسبیح فیروزه ایه مادربزرگ

تاز مانی که در دستانش می چرخد و ذکر هوالودود می خواند
ادامه دارد و دورانی می چرخد ... اصلا تمام دنیا دور نخ ابریشمیه تسبیح مادربزرگ می چرخد
 چقدر کم دارد هوا لبخند هایش را وقتی خواب است و اتاق نفس گیر میشود

چقدر به دنبال زندگی گشتم و در آخر در این اتاق کوچک تو درتو یافتمش

کنار قوریه گل قرمز ... کنار عطر چای تازه دم

کنار زعفران دم کشیده ی برنج

کنار همین آیه هایی که صبح ها صدایش از تلویزیون قدیمی می آید

23 سالم شده و هنوز کودکی را دوست دارم
  • ۰
  • ۰

دانه دانه

عشق می بارد از چشم هایت

و هرچه می گریی باز هم دلت عشق دارد... چشم هایت عشق دارد... تمام وجودت عشق دارد

آنقدر که تمام نمی شود ...

هیچ گاه تمام نمی شود...

تو مظهر همان عشقی که پایان نداری...

از ازل از آغاز عشق تو بوده و وقتی به دنیا آمدی این عشق عظیم در قلبت جا شد آنقدر قلب تو را خدا بزرگ آفرید

تا این همه عشق درونش جای گیرد ... با بزرگ شدنت با بوسه های شیرین پیامبر...این عشق بزرگ شد و جان گرفت

و آن روز که غوغا کردی در عالم ... این عشق شکوفا شد ...شعله ور شد و به همه جا پاشید ... وحالا ذره ای از زمین یا فضا را

نمی توانم بیابم که در آن عشق تو نباشد ... تو عاشق خدا بودی و خدا آیه آیه برایت بشارت می دهد و تمام جهان را به یادت عاشق می کند

و بهشت را دور تو می سازد و تو دانه دانه عشق می بارد از چشم هایت و هرچه می گریی باز هم دلت عشق دارد چشم هایت عشق دارد

تمام وجودت عشق دارد ... عشق به خدای یگانه ... عشق به یگانه معبود ... به یگانه معشوق عالم...


پ.ن : فرارسیدن ماه محرم را تسلیت می گویم . التماس دعا

  • ن.ب
  • ۲
  • ۰
عطر سوره ی مریم دارد

نگاه پاک تو

وقتی به زمین نگاه میکنی

گل می شکفد

و وقتی آسمان را نگاه میکنی

فرشتگان هول می کنند و برایت وان یکاد می خوانند

و خداوند لبخند میزند به تو


عطر سوره ی نور دارد دست هایت

وقتی چادرت را محکم می گیری

و فرشته ها دست هایت را می بوسند

عطر سوره ی یس دارد

چهره ات

و من می دانم

تو عاشق سوره ی نوری

از چشمانت این را فهمیدم

که آیه آیه ی نور بود

و در هر نفست عطر خوش پاکی می پیچد در خیابان

عطر قرآن می پیچد  در کوچه

و من فهمیده ام باز هم از این مسیر رد شده ای

در میان همهمه ی این شهر

تو شبیه گلبرگ یاسمنی هستی

که واژه به واژه عشق را ادا می کنی

همینگونه بمان

این کوچه و این شهر و این دنیا

به عطر پاکی تو دلبسته اند

و خدا هرروز که از خانه بیرون میروی

نگاهت می کند

و لبخند میزند

و فرشتگان برایت وان یکاد می خوانند ...

وگل ها به تو حسادت می کنند ...

 چون تو  گل سرسبد خدایی ...

همینگونه بمان

زمین با این همه بزرگی اش

به گوشه ی چادر تو آویزان شده

تا نیوفتد ...



  • ن.ب
  • ۳
  • ۰

دلم  شور میزند

کنار گندم ها می نشینم ...

حساب روز ها از دستم در رفته

و من نبودنت را در تمام این روزهای رفته دیده ام

دلم شور میزند...

و به آسمان نگاه می کنم

هنوز آبی است اما

چقدر در روزهای نبودنت پیر شده

دلم شور میزند


باز هم خواب مانده ام


یک صبح جمعه دیگر


دلم شور میزند


زمین غمگین شده است ...


دلم شور میزند