دلم شور میزند
کنار گندم ها می نشینم ...
حساب روز ها از دستم در رفته
و من نبودنت را در تمام این روزهای رفته دیده ام
دلم شور میزند...
و به آسمان نگاه می کنم
هنوز آبی است اما
چقدر در روزهای نبودنت پیر شده
دلم شور میزند
باز هم خواب مانده ام
یک صبح جمعه دیگر
دلم شور میزند
زمین غمگین شده است ...
دلم شور میزند