و گفت لا اکراه فی الدین .... دوست نداشت از روی اجبار عبادتش کنی ... شاید میخواست عاشق شوی ... نگاه کن... از بین تمام مخلوقات تنها
تو می توانی عاشقش شوی ! چه با شکوه هستی تو ای انسان ! نگاه کن کوه با آن عطمتش نمی تواند عاشق او شود ... آسمان با همه پاکی اش
اجازه عاشق شدن را ندارد ... دریا با آن همه بزرگی اش نمی تواند عاشق شود .... تنها تو می توانی انسان خاکی ! و چه قدرنشناس هستی تو ای انسان !
فرصتی به این بزرگی داری ... می توانی عاشقش شوی ....درحالیکه روزها را بدون عشق هدر میدهی ...
تاکی میخواهی اسیر باشی... عاشق شو ... عاشق او .... او که همیشه باقی می ماند ...او که بی منت می بخشد
او که بی چشم داشت دوست میدارد ...
نگاه کن ...تنها تو می توانی در دل تاریکی شب با اشک او را بخوانی...تنها تو می توانی با او درد ودل کنی ...تنها تو می توانی با توبه به سمتش بازگردی .
نگاه کن ...تنها تو می توانی لذت دست کشیدن از خواسته هایت را برای خوشحالی او تجربه کنی ...
تاکی میخواهی وقتت را تلف کنی ... تا کی می خواهی بدون عشق زندگی کنی ... برخیز .... از نو شروع کن ... عاشق شو ....
پ.ن:عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید ...
عکس از سایت : www.bazchamran.ir
- ۹۳/۰۶/۱۷