نگاه می کنم به صفحه های سفید دفترم
به جز عشق نامی برای تو نیست
شاید عاشق شده ام
عاشق چی؟ عاشق کی؟
کسی را ندیده ام
هیچ وقت نگاهم جایی درگیر نشده
حرفی نزدم
پس چطور عاشق شدم؟
شاید روزی باران باریده و من تنها زیر باران ماندم
و خیس شده ام و حس کردم طعم محبتت را
شاید روزی نرگس های کوچک را بی هوا بوییده ام
و آن روز حس کردم طعم زیباییت را
شاید روزی از پنجره باریکه ی نوری بر صورتم تابیده
و در خواب لبخند زدم
و حس کردم نورت را
شاید ... شاید
شاید لحطه ای ترسیده ام
و حس کردم امنیتت را
نمی دانم
حرف های استاد برایم گیج است
تنها جمله ی اول
تنها کلمه ی "عشق" و کلمه "تو" را می بینم
تنها می خواهم با تو باشم
خلوتی به بلندای روزهای از دست رفته ی گذشته می خواهم
جای دنجی برای صدا کردنت
بلند و عمیق
از عمق قلبم
"نگار" دیگری شده ام
می دانم ...
روز های دیگری را می خواهم
شاید همین فردا
روزهایی که از دم آفتاب تو را ببینم
روزهایی که تا سحر بیدار باشم
روزهای دیگری را می خواهم
روزهایی که بی دغدغه کنارت باشم
کنارم باشی
دلم می ریزد
نگار دیگری شده ام
شبیه که ؟
ادامه دارد...
به جز عشق نامی برای تو نیست
شاید عاشق شده ام
عاشق چی؟ عاشق کی؟
کسی را ندیده ام
هیچ وقت نگاهم جایی درگیر نشده
حرفی نزدم
پس چطور عاشق شدم؟
شاید روزی باران باریده و من تنها زیر باران ماندم
و خیس شده ام و حس کردم طعم محبتت را
شاید روزی نرگس های کوچک را بی هوا بوییده ام
و آن روز حس کردم طعم زیباییت را
شاید روزی از پنجره باریکه ی نوری بر صورتم تابیده
و در خواب لبخند زدم
و حس کردم نورت را
شاید ... شاید
شاید لحطه ای ترسیده ام
و حس کردم امنیتت را
نمی دانم
حرف های استاد برایم گیج است
تنها جمله ی اول
تنها کلمه ی "عشق" و کلمه "تو" را می بینم
تنها می خواهم با تو باشم
خلوتی به بلندای روزهای از دست رفته ی گذشته می خواهم
جای دنجی برای صدا کردنت
بلند و عمیق
از عمق قلبم
"نگار" دیگری شده ام
می دانم ...
روز های دیگری را می خواهم
شاید همین فردا
روزهایی که از دم آفتاب تو را ببینم
روزهایی که تا سحر بیدار باشم
روزهای دیگری را می خواهم
روزهایی که بی دغدغه کنارت باشم
کنارم باشی
دلم می ریزد
نگار دیگری شده ام
شبیه که ؟
ادامه دارد...