به وقت اردیبهشت

من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو...

به وقت اردیبهشت

من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو...

به وقت اردیبهشت

*هو الانیـــــــس*

پروردگارت نه رهایت کرده و نه تو را فراموش کرده...

(سوره ی ضحی آیه ی 3)

الحمدلله


من بودم و چشمان تو ... نه آتشی و نه گلی









مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۶ مهر ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه نظری
    عاالی
نویسندگان

۱۰۴ مطلب توسط «ن.ب» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

بخشش تو ...

مسابقه گذاشته اند

 

"بخشش تو "و "گناهان من "

 

"بخششت "حریف خیلی قدری است !

 

می دانم

 

 

بخششت پیروز می شود

 

آوازه اش همه جا پیچیده ...

 

گناهانم از همین الان تسلیم اند ....

 

پ.ن:  و رحمتی وسعت کل شی ء ...( رحمتم همه چیز را فرا گرفته....)

 

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰
وقتی 

همه از " او" هستیم 

دیگر نیازی به ضمایر دیگر نیست...

پ.ن: " او" که باشد همه چیز روبه راه است ...


  • ن.ب
  • ۱
  • ۰

 

نامت شی ء گران بهایی بود

 

 هر کسی نباید می دانست ...

 

رازی بین تو وخدا

 

فقط خدا می تواند نام کوچکت را صدا کند!

 

خوشا به حالت فقط خدا نامت را می داند!

 

 

 

پ.ن: تو زنده ای و من مرده  شهید ...

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰

بابی انت وامی...

 

 به موسی گفتی "لن ترانی "

 

یعنی هرگز من را نمی بینی...

 

درست است

 

اما به گمانم

 

حسین(علیه السلام)  جایی دیده بودت!

 

که اینطور عاشقت شد...

 

 

 

پ.ن: هرکس تو را دوست بدارد خدا هم او را دوست خواهد داشت ....

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰


من همان هستم که نبودم ومیخواستی باشم 
همان که نبودنش خللی ایجاد نمی کرد 
حتی هیچ کس نبودنش را حس نمی کرد 
اما تو خواستی باشم 
بااینکه نیازی به من نداشتی 
من همانم 
همان که به اراده ی تو هستم وبه اراده ی تو بزرگ شدم 
به اراده ی تو هنوز زنده ام و نفس می کشم 
من هستم و به اراده ی تو نعمت های زیادی دارم 
هستم و به اراده ی تو میمیرم و به سمتت بازمی گردم 
می دانم دوستم داشتی که خواستی باشم 
وگرنه خلقم نمیکردی! 
حالا من همانم فقط کمی گناه به من اضافه شده 
گناهانم را که ببخشی همان می شوم !
همان که دوستش داشتی 
همان که دوست داشتی باشد...
پس دوستم بدار مثل همان روزهای اول خلقتم ...
همان روزها که خواستی باشم ...

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰


برای من

 

"سیصد وسیزده "

 

عدد خیلی بزرگیست ...

 

هزاران سال است مولایم سیصد وسیزده یار پیدانکرده ...

 

 

  • ن.ب
  • ۰
  • ۰


جمعه ها باید به سر کاربروم 

پشت میزم بنشینم و برای آمدنت کاری کنم!

می توانم ندبه بخوانم 

بعد پرونده ی گناهانم را ورق بزنم 
بکیشان را برای نرک کردن انتخاب کنم!

باید نمازم را هم اول وقت هم زمان با تو بخوانم 
تعدادی هم صلوات با "عجل فرجهم " بفرستم...
با مردم هم باید مهربان باشم 
چندشاخه هم گل نرگس بخرم ....

جمعه ها خیلی سرم شلوغ است! 


باید تا غروب برای آمدنت کاری بکنم ...

اللهم عجل لولیک الفرج ...

  • ن.ب
  • ۰
  • ۰


کاش می شد مشهد را تبدیل به کشور کنند! 
بعد تمام ایران را درون مشهد جای می دادند...
آن وقت هروقت که می خواستم 
پیش تو بودم...
"
"السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا..."

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰

بین الحرمین ...


بین تو و برادر فاصله ای نیست

 

من که می گویم

 

این "بین" الحرمین همه خطای دید است ...

 

 

السلام علیک یا ابالفضل العباس ...

پ.ن: برادری را به کمال رساندی عباس (علیه السلام) ...

  • ن.ب
  • ۱
  • ۰


می دانم

 

نامت را که ببرم

 

خدا نگاهم می کند ...

 

که ببیند چه کسی گفته است " یا حسین (علیه السلام) "

 

چقدر خدا دوستت دارد  حسین (علیه السلام) ؟!

 

اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین (علیه السلام)

 

پ.ن: کربلا حرم تو را دارد و بر شهرهای جهان فخر می فروشد ...

  • ن.ب
  • ۰
  • ۰

دلم گرفته :(

دوست دارم 

بنشینم و ساعت ها برایت دردودل کنم ..


هیچ میدانی بنده بدون خدایش چقدر تنها میشود ؟

  • ن.ب
  • ۰
  • ۰

می نویسم  :مشهد

 

و قلمم از شوق دیدارت  پس می افتد

 

و دلم پر می کشد

 

وپاهایم  جان تازه می گیرند برای حرکت کردن

 

و دست هایم برای لمس پنجره های فولادی ات بی تاب می شوند...

 

می نویسم مشهد و دگرگون می شوم

 

اصلا زندگیم عوض می شود!

 

می نویسم مشهد و آرام میشوم ....

 

ااگر ببینم حرمت را دگر چه می شود؟!

 

پ . ن: دلتنگ دیدنتم آقا :( یک سالی هست نیامدم ....

 

 

  • ن.ب
  • ۰
  • ۰

این بار که آمدم

 

باید مقداری از هوای حرمت را درکیسه ای جمع کنم

 

وبا خود ببرم !

 

و درطاقچه ی اتاقم بگذارم

 

دراین هوای آلوده ی دنیا

 

باید روزی دوسه بار هوای حرمت را تنفس کنم ....

 

السلام علیک یا مولای یا علی ابن موسی الرضا...

  • ن.ب
  • ۰
  • ۰

تمام جمعه ها ی عمرم 

یک آرزو دارند 

اینکه تو درون یکی از آن ها بیایی ...

با هم دعوا می کنند 

که تو کدامشان را برای آمدن انتخاب می کنی !

تمام ترسم این است 

که جمعه های عمرم تمام شوند 

و تو نیمده باشی 

آخر مگر نمی دانی 

جمعه های عمرم محدودند 

تا چشم به هم بزنی تمام می شوند ...

اللهم عجل لولیک الفرج...

  • ن.ب